۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

مهر و کین

حسابش را که بکنی ما از این روزها سخت تر بودیم. اصلا شاید این روزها برای این، اینهمه سخت بود که ما یادمان بیاید سختیمان را!
انگار این آتش امیدی که در دل ماست غم و اندوه حالیش نمی شود! میسوزد و دلمان را گرم و چشممان را باز نگه می دارد تا ببینیم سرانجام رزم مهر و کین چه می شود.
مهم اینست که اندوه سرانجام روزی تمام می شود. اما امید مثل خون همیشه هست. و با هر ضربان قلب در تمام بدن می چرخد و گرممان می کند. و با همین گرماست که بعد هر گریه، لبهایمان باز از هم گشاده می شوند...

هیچ نظری موجود نیست: