۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

شایعه ی فرشتگان

خدا را دیدم امشب
پاورچین
از پشت دیوار خانه ی پدری
از پشت دکلمه ی بید ها در مرثیه ی باد
در بی ابری آسمان
با دیده ی گشاده اش از بهت و ترس
آمده بود
با چشم خودش تماشا کند...

۹ نظر:

فهیمه گفت...

سلام حدیث جان
وبلاگت واقعا عالیه
عین یه خبرنگار واقعی
من یکی که تندتند چکش میکنم و از خوندنش لذت میبرم
اما هربار زبونم قفل میشه
آخه جلو فاضی معلق بازی؟!!

حدیث گفت...

به فهیمه: وااااای!!! ببین کی اومده!
سلام عزیزم. ممنون که می خونی. خوشحالم کردی :)
قاضی کدومه؟ من گردو بازم!
برام کامنت بذارهر وقت حوصله داشتی.

میم. ح. میم. دال گفت...

عنوان متن خدا بود
:)

حدیث گفت...

و خدای من انگار با تمام خدایان فرق دارد!
خدای من هر شب مست میکند
و در کوچه های عاری از همهمه میچرخد
تلوتلو میخورد و بلند میخندد!
خدای من حتی عشق بازی هم بلد است!

ما تسلیمیم حدیث جان!
عالی بود!

حوازاد گفت...

مرسی حدیث.
چه تند تند به روز میشوی...
( از پشت دکلمه ی بید ها) و ( در مرثیه ی باد) با دایره لغات باقی شعر همخوانی ندارد.
" با چشمان خودش تماشا کند " عالی بود.
چرا "شایعه ی فرشتگان" ؟

ناشناس گفت...

عیسی هنوز هم

بر روی صلیب عشق

برای تو می خواند

برای من

کلاغها

و شاید ماهی ها...

ناقوس ها به صدا در آمده اند!

حدیث گفت...

به حوازاد: فرشتگان در مورد زمین شایعه ای کرده اند، خدا ترسیده، آمده است ببیند راست می گویند یا نه.
این دکلمه ی بیدها در مرثیه ی باد قرار بوده نشانگر عزاداری بیدها باشد. خدا در حقیقت آمده عزاداری زمینیان را ببیند.
باید مرا به شعرهای بی سر و تهم وصله کنند. نصف معانی در ذهنم می ماند همیشه
شاید عزای بیدها در نوحه ی باد...

ف ر ز گفت...

و خدا نزدیک ترین همسایه ماست....درمی یابدمان ، در نمی یابیمش! همین طور که او به ما سرک می کشد تا با چشم های خودش نگاهمان کند ، ما هم به حوالیش سرک می کشیم؟..

ف ر ز گفت...

ممنون بابت لینک :)