۱۳۸۸ شهریور ۲۰, جمعه

نشسته ای
پشت کلمات خسته
می شماری
عمر، عشق...
و با هر عبور
گلهای قاصد چشمهات
قربانی می شود در باد
نه ستاره ای راهت را روشن می کند
نه برق اشک دخترک
پشت دیوار تنهاییت
که بگذری از کوچه های خاکی غم انگیز
که دور شود سکوت وهم
از قصه هات...

۵ نظر:

آیات زمینی گفت...

آفرین
نوع نوشتن خیلی کمک کرد
به خواندنش
مقطع شده و جالب بود

ف ر ز گفت...

حس قشنگی داشت ، به دل نشست...

ف ر ز گفت...

راستی لینک شدی :)

پوپو گفت...

زيبا بود.
بايد بگم كه چيپس خشكه و سيب‌زميني ما قراره كه نرم باشه و به اين دليل، دو جور زير دندان ساييده مي‌شود و شوري چيپس بيشتر است.
با قارچ هم موافقم!
خوب باشي.

حوازاد گفت...

با "میشماری عمر، عشق..." خیلی ارتباط برقرار کردم. شاید باید ننشست پشت کلمه