۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

چی؟..... گفتی غرب زده؟!!

تمام این قیل و قال انتخابات و تقلب ها و خیابان بازی ها و بگیر و ببرها هر چقدر هم که جنگ روانی و زندانی و مجروح و شهید و ... داشت، و هر چقدر هم که اعصابمان را در این سه ماهه اندازه ی سی سال به هم ریخت، از حق که نگذریم یک سری فواید هم داشت.

اول از همه بگویم که این ها همه نظرات بنده است. نه تشویقی در آن هاست نه تکذیبی. خواننده خودش آگاه است.


اولین فایده اش به نظر من همین ترسی است که بطور کاملا نمایان در رگ آقایان تزریق شد. این که تا چند وقت ا.ن در صدا و سیما آفتابی نمی شد. و اصلا خبری ازش نبود. و یا برخی عقب نشینی ها در خطبه های نماز جمعه، و اینکه بلاخره آقایان تا حدی فهمیدند که این ملت نه خس و خاشاکند نه بلا نسبت شما گسپند! و شرایط حال طوری ست که قدرت به دست آنهاست و نه ما. و اینکه هر دروغ شاخ داری که سر هم می کنند دلیل بر این نیست که ما باورش می کنیم. بلکه کاری از دستمان بر نمی آید که سکوت می کنیم و به قول معروف همچین سکوتمان هم از رضایت نیست. و هر چیزی حدی دارد و ما هم تا حدی تحمل می کنیم و بیشتر از آن لازم باشد به قیمت جانمان هم این سکوت را خواهیم شکست.
حالا این آقایان دو راه پیش پا دارند، یا باید به خاطر اشتباهاتشان به ملت باج بدهند( که اگر عقلشان برسد همین کار را خواهند کرد) یا اینکه فشار و دروغ و نمایش های آبکیشان را بیشتر کنند (که متاسفانه عقلشان نمی رسد و به احتمال زیاد همین کار را خواهند کرد!). که با این کارشان یک قدم فیلی* به مرگ نزدیک تر می شوند.
دومین فایده اش این است که یک سری حرمت ها و همچنین ترس ها در دل ملت ریخته شد. این همه افشا گری ها از گورهای دسته جمعی، شکنجه گاه های مخفی، و کارهای نا صواب درون زندان ها به اصطلاح روی ملت را باز کرده. و حالا همین ملت با شنیدن این اخبار دست به خیلی کارهای دیگر که قبلا ازش می ترسیدند هم خواهند زد!

سومین فایده اش این بود که آن حالت خصمانه مردم نسبت به عمامه به سر ها تا حدی کاهش پیدا کرد. و فهمیدند که هر که دستمال دور سرش بپیچد تبدیل به دشمن ملت نمی شود. نمونه اش آیت الله منتظری که البته از قبل هم کسی نسبت به ایشان حالت خصمانه ای نداشت، ولی بنده شخصا این همه چشم یاری هم نداشتم. یا آقای کروبی. حالا انتقاد نکنید که کروبی هم فعلا منافع شخصی اش ایجاب می کند و از این حرف ها. به نظر من اینطور نیست و واقعا دارد دلاورانه نبرد می کند. من برایش ارزش قائلم!! خیلی هم!

چهارمین فایده اش شناختن دشمنان عبا نپوشی بود که یک روزی دوستشان داشتیم. منظورم اصلا جهانگیر الماسی نیست ها!! چون این شخصیت خیلی وقت است که بی شخصیت شده بین مردم. و از بقیه که نه ولی از خودم که خبر دارم خیلی وقت است تحریمش کرده ام و تصویرش را به کل از زندگیم محو.
یادم هست چیزی حدود 6-7 سال پیش. روزی از روزهای خدا رفته بودم سینما صحرا. حالا چه فیلمی بود که این همه راه را برایش کوبیده بودم، یادم نیست. همان روز در سالن انتظار پرسشنامه ای دستم دادند در خصوص فیلم و سینما و سالن سینما و خیلی چیزهای دیگر. یک سوالش این بود که چه انگیزه ای باعث ترغیب شما به دیدن این فیلم شد؟ با اعتماد به نفس نوشتم حضور محمد رضا شریفی نیا!
باز یادم هست بعد از فیلم اخراجی های 1 چقدر با این و آن بحث کردم سر فیلم مسعود ده نمکی که نه خیر! خیلی هم فیلم قشنگی بود! شماها جلوی این جور فیلم ها جبهه می گیرید وگرنه به نظر من که خیلی هم فیلم جدید و پر محتوایی بود! و حالا می گویم اخراجی های 3 تحریم! نمی گویم نظر من خیلی مهم است، که نیست! ولی مشت نمونه ی خروار است!

پنجمین فایده اش ایجاد ارج و قرب برای هموطنان خارج از کشور بود بین اجنبیون که اکثرا از این نظر اظهار خوشحالی می کنند که چقدر مردم آن کشور نظرشان نسبت به ایرانی ها عوض شده و آن ها را دیگر دنباله روی یک مشت ریش و پشم نمی دانند. یعنی حساب مردم از حکومت سوا!

ششمسن فایده اش کمی خالی شدن فشارهای عصبی مردم نسبت به یکدیگر بود. اینکه یادشان افتاده روزی خواهر و برادر دینی هم بودند. یادشان افتاده هم وطنند. و هنوز خیلی آرمان ها هست که بینشان مشترک باشد. و مشکلاتشان یکی است. اتحاد مردم خیلی زیاد شده این روزها. خیلی چیزها یادشان افتاده. خدا را شکر.

هفتمین و آخرین و مهمترین فایده ی این جریانات در نظر من می دانید چیست؟ حدس بزنید!
اینکه چقدر... چقدر نظر متولدین دهه 40 و 50 نسبت به ما متولدین دهه 60 و 70 عوض شده! یعنی چقدر بهتر شده! قبلا انگار نسل ما را داخل آدمیزاد به حساب نمی آوردند و حرفمان حرف نبود، حالا ببین چه برو و بیایی راه انداخته اند با توصیفات رشادت ها و دلاوری های هم سن و سالان ما. انگار فهمیده اند که عرق ملی و وطن پرستی ربطی به مانتوی تنگ وآرایش زیاد و موهای سیخ سیخی ندارد. و به این سادگی ها کسی غرب زده نمی شود. نکته ی جالب اینجاست که چنان ضایع زده اند زیر حرف های قبلیشان که آدم از خنده می میرد! "ما؟ کی؟ نه بابا اختیار دارین! اگر شما جوان ها نبودید که..." من یکی که همین مورد هفتم برایم کافی بود تا به حد نهایت دپرسینگ نرسم! بقیه را نمی دانم.

پیروز باشید...
*: در بازی مادام یس هر وقت مادام باشی و بخواهی رفیق جون جونیت را با پارتی بازی برنده کنی به او قدم فیلی می دهی به بقیه قدم مورچه ای!

۹ نظر:

علیرضا گفت...

همش حرفای دل منم بود.
گفتم نوشته هاتو دوست دارم ;)

اینجا بعضیا به من می گن طرفدار اسلام آمریکایی هستی
منم بهشون می گم اگه اینی که من بهش اعتفاد دارم اسلام آمریکاییه بهتر از اسلام شماست.
حداقل اینه که به آزادی,دموکراسی, حقوق بشر, حریم شخصی و خیلی چیزای دیگه اعتفاد واقعی دارم به حق مردم برای تعیین سرنوشت خودشون اعتفاد واقعی دارم

راستی اینجا هم دارن کم کم بچه ها رو احضار می کنن
‏http://www.autnews.cc/node/2300

علی گفت...

کمی خوشبینانه است نوشته ات....اما من هم جزو اونایی هستم که دیدم نسبت به دهه ی شصتی ها عوض شد...البته انکاری هم در کار نیست!

حدیث گفت...

کدوم قسمتش خوشبینانس؟
من متولد سال 65 هستم. دهه ی 70

آیات زمینی گفت...

سلام
و ممنون برای بودنتان
اینجا انگار جای خوبی است
می خوانم

حدیث گفت...

سلام حدیث جان!
با همه ی احترامی که برای تو واینجا قائلم اما با فایده سوم و ششم مخالفم چون اثرات ماندگاری در جامعه نداشت!
هر چه بود مربوط میشد به همان اوایل!
این روزهااکثریت مردم به چشم من عصبانی و معترض می آیند!

قلمت پاینده رفیق!

حدیث گفت...

اینجا کامنت خصوصی نمیشه گذاشت خانم؟
دنبال این ماسماسکش گشتیم پیدا نکردیم!
لطفا راهنمایی کنید!

حدیث گفت...

به حدیث: ممنونم از نظرت.
در مورد سوم منظورم البته تمام عمامه به سرها نبود. باید ذکر می کردم برخی از آنها.
در مورد ششم هم شاید فشار عصبی مردم نسبت به اوضاع حال باشه نه نسبت به همدیگه. البته شما بهتر می دونی. من این روزها زیاد با مردم در ارتباط نیستم.
در مورد کامنت هم، شرمنده ام! بلاگ اسپات در زمینه ی کامنت گذاری کمی ضعیفه. و کلا شیوه ی کامنت گذاریش رسواست!

ف ر ز گفت...

عالی گفته بودی به خصوص همون شماره 7 که واقعا به حق بود...واقعا بهمون ایمان آوردن!:دی

ف ر ز گفت...

راستی مرسی از نظر کامل و جامعت در مورد کم آوردن و اینا :)