۱۳۸۸ فروردین ۲, یکشنبه

قصه ی چتر بابام

روز اول عید بابا و مامانم خونه رو به قصد عید دیدنی بزرگ فامیل ترک کردن. بعد از کلی خداحافظی و شوخی و خنده دم در، هد ستم رو به رسم عادت کردم تو گوشم و رفتم تو اتاقم. از اون لحظه به بعد فقط داشتم فکر می کردم اگه یه چیزی جا گذاشته باشن و برگردن منو صدا بزنن من نمی شنوم.3-4 دقیقه بعد تسلیم شدم. گوشی رو در آوردم و رفتم از اتاق بیرون. همزمان بابام نفس نفس زنون از اتاق بغلی با یه چتر تو دستش اومد بیرون و گفت:هر چی صدات زدم نشنیدی بابا. و من تقریبا جیغ کشیدم.

حول و حوش ساعت 5 نصفه شب از خواب بیدار شدم. تصویر ماهیم تو ذهنم میومد که تو تنگش مرده بود. بعد هم نیم ساعت با فیلم مستند تلویزیون که طرف توش با دستش از رودخونه ماهی می گرفت و انقدر تو دستش نگه می داشت تا بمیرن، یا پرتشون می کرد طرف خشکی تا خودشون انقدر تالاپ تالاپ بالا پایین بپرن تا جون بدن کلنجار رفتم. آخر تسلیم شدم و رفتم به ماهیم سر بزنم. دیدم تو تنگش مرده!


بیربطیات
-----------
کدوم از همه ترسناک تره؟
1- مارمولکی با بدن سفید و دم راه راه سیاه و سفید که تو بعد از کلی جلز و ولز با مگس کس کوبیدی روش. خودش فرار می کنه دمش می ایسته جولوت می رقصه.
2- تو یک دانشجوی ترم 9 ای ، خوابگاهی و شدیدا فارغ التحصیل هستی و استاد مدار 1 ات بهت میگه چون 1 جلسه هم سر کلاسم نیومدی شانسی برای پاس شدن نداری. تنها راهت اینه که درسو حذف کنی.
3- فیلم "وکیل مدافع شیطان" ساعت 2 نصفه شب، تنها، با هد ست.

۳ نظر:

Unknown گفت...

سلام حدیث جون، چرا نمیری دیدن بزرگ فامیل؟
دیدی... واسه همین شبها کابوس میبینی
:D

من ماهیمو بردم زیر آفتاب یه کم جون گرفت، کنار بنفشه ها. راستی اولی و سومی رو تجربه نکردم ولی وسطی واقعا اسف انگیزه... با کی مدار یک داشتی؟

حدیث گفت...

من زیاد عید دیدنی نمیرم. فامیل ما اکثرا سناشون بالاست، من از کوچیکترین نوه هام.
یعنی برم خونه بزرگ فامیل دیگه خواب ماهی نمی بینم؟
با دکتر تاجری پور. از ترس افتادن انقدر خوندم که شدم 16. بچه ها کلی افتاده بودن :دی .

علیرضا گفت...

خابای من که دقیقا برعکسه. احتمالا برای بقیه کابوسه ولی من احساس تنفر نسبت به خابام دارم ولی نمی ترسم یه جوریه. البته خیلی وقته دیگه خابای اونطوری نمی بینم. یه چندتا خواب خوب البته بعدش دیدم. در کل دیگه خوابی ندیدم که یادم بمونه. اولی و سومی که اصلا برام ترسناک نیست ولی دومی استرس زاست. :))))