۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه

سیاه و سفید

سبز

سیاه

صورتی

تفاوتی نمی کند

کدام عینک را به چشم بزنی

تا وقتی گوشه قاب دیوار شکسته باشد

کتاب شاعری باز نباشد

آخرین در شب قفل شده باشد

***

چند وقتی است اینجا

سنگی بر شیشه نمی کوبد

برگی بر سنگ نمی پیچد

آبی از برگ نمی ریزد

***

یا شاید می ریزد

از شیر آب خراب

درچاه فاضلاب

مغزم را سوراخ

دیگر اما تفاوتی نمی کند

۲ نظر:

ناشناس گفت...

آفرین

havvazad گفت...

سلام
شعر خوبی بود