skip to main
|
skip to sidebar
سایه
۱۳۸۷ بهمن ۲۲, سهشنبه
ساعت خسته ی دیوار چو سرگیجه گرفت
عشق خاموش من از حوصله رفت
کاسه ی صبر من از لب بگذشت
عکس چشم تو بیفتاد و شکست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
زیر کرسی دوستان
يکی مثل تو
لحظه صفر
بچه سیب
خواب های نقره ای
شبه آدم های گولزن
روسپیگری
.
خط خطی
رنگ های رفته دنیا
توکای مقدس
مرگ در میزند...
حرفهای جاری در من
زندگی به شدت واقعیه!
سایه
پرورش سیب زمینی
آنچه گذشت
◄
2010
(16)
◄
دسامبر
(1)
◄
نوامبر
(1)
◄
سپتامبر
(1)
◄
اوت
(2)
◄
ژوئیه
(1)
◄
ژوئن
(1)
◄
آوریل
(3)
◄
مارس
(2)
◄
فوریه
(2)
◄
ژانویه
(2)
▼
2009
(71)
◄
دسامبر
(3)
◄
نوامبر
(5)
◄
اکتبر
(6)
◄
سپتامبر
(15)
◄
اوت
(15)
◄
ژوئیه
(5)
◄
ژوئن
(5)
◄
مه
(2)
◄
آوریل
(4)
◄
مارس
(4)
▼
فوریه
(7)
خمیده پشت گذر کرد مادر زمیناز قهر آسمانوگرنه بهانه...
خون خودم را کثیف نمی کنمقهوه ام را با عشق می نوشمو...
ساعت خسته ی دیوار چو سرگیجه گرفتعشق خاموش من از حو...
بی تمنای کفشهاتپر می کنم خالی اتاق رااز اضطراب غبا...
به کرشمه های قلم التماس می کنماز خساست چشمهاتسرمشق...
چند دره بیش نمانده تا قله ی پروازچشم من کور شداز ع...
بلاخره از یه جا باید شروع کرد. نه که بگم ساختن وبل...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر