۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

انگشت دراز شدشو دور تا دور افق دریا می چرخونه و گردی زمین رو با لبخند نشونت میده.
تو خیالت دستتو میذاری زیر چونشو و فشار میدی رو به بالا تا گردنش از پشت خم بشه، اونوقت آبی آسمونو نشونش می دی.
بعد پشت سرشو فشار میدی رو به پایین تا موجای دم ساحل و صدفای ریز جلوی پاش رو ببینه.
به خودت که میای، میبینی انگشت دراز شدشو دورتا دور افق می چرخونه و گردی زمین رو با لبخند نشونت میده.
سرت رو به علامت تایید تکون می دی و لبخند می زنی...

۱ نظر:

میم. ح. میم. دال گفت...

هاها!
به تماشا سوگند،
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
واژه ای در قفس است