۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

من زندگی را دوست دارم


آیا کسی از دیدن گل سیر خواهد شد ؟
آیا کسی در صحبت گل پیر خواهد شد ؟

صد کوه اگر غم داری و یک جو اگر شادی
این را نگه دارش
و آنرا به قعر دره بسپارش.
دنیا گذرگاهی ست.
صد سال اگر جان را بفرسایی
صد قرن اگر آن را بپیمایی
راز وجودش را ندانی چیست.

شب را همین تنها مبین تاریک و دلگیر
بنگر چه میگوید ترنم های مهتاب
با ساز ناهید.
بر سنگ یا بر پرنیان شیرینی خواب
بوی سحر پروانه گل آب
امید فردا
روز نو
دیدار خورشید!
من دل به زیبایی به خوبی میسپارم دینم اینست
من مهربانی را ستایش میکنم آیینم اینست
من رنج هارا با صبوری میپذیرم
من زندگی را دوست دارم
انسان و باران و چمن را می ستایم
انسان و باران وچمن را می سرایم.
در این گذر گاه
بگذار خود را گم کنم در عشق در عشق
بگذار از این ره بگذرم با دوست با دوست....
ای بهترین گلهای عالم!
ای خوش ترین لبخند هستی۱
ای مهر و ماه راه من در این گذر گاه!
همواره بر روی تو خواهم دوخت....
چشمان سیری ناپذیرم را
تکرار نامت باغ گل کرده ست
صحرای خاموش ضمیرم را.
من با تماشای تو سبزم چون جوانی
من با تو جان تازه دارم جاودانی.....
آیا کسی از دیدن گل سیر خواهد شد ؟
آیا کسی در صحبت گل پیر خواهد شد ؟

فريدون مشيري

۴ نظر:

ف ر ز گفت...

بعضی از شعرای مشیری مثل این بدجوری می چسبن! ;)

havvazad گفت...

گاهی این گونه گفتن آسان نیست....

شاه رخ گفت...

این خدابیامرز هم چرت و پرت زیاد گفته ها اینهمه دفتر شعر چاپ کرد چار تا شعر خوب بیشتر ازش در نیومد!
سلام
ببین اکرم بیا گذشته ها رو فراموش کنیم هرچی شد شد تو که می دونی من بعدا هر کاری از دستم بر اومد برا اکبر کردم همین دیشب ده لیتر بنزین ازاد کی ریخت تو ماشینش؟
بیا گذشته ها رو فراموش کنیم

شاه رخ گفت...

اون قضيه پيش روانپزشك رفتن مال چند سال پيش بود خودمم به همين نتيجه اي رسيدم كه تو گفتي
سلام
از مقايسه ارايش دخترا و ريش زدن پسرات خوشم اومد ايول