بی تمنای کفشهات
پر می کنم خالی اتاق را
از اضطراب غبار حضور
و عشق نیمه کاره ی هنوز
که انسانم و بی عبرت
فال نمی دانم
با دود سیگار از پیکرت نقش می تراشم
پر می کنم خالی اتاق را
از اضطراب غبار حضور
و عشق نیمه کاره ی هنوز
که انسانم و بی عبرت
فال نمی دانم
با دود سیگار از پیکرت نقش می تراشم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر