۱۳۸۸ اردیبهشت ۴, جمعه

بود كه قرعه دولت به نام ما افتد

هماي اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذري بر مقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط كلاه
اگر ز روي تو عكسي به جام ما افتد
شبي كه ماه مراد از افق طلوع كند
بود كه پرتو نوري به بام ما افتد
ملوك را چو ره خاكبوس اين در نيست
كي التفات مجال سلام ما افتد
چو جان فداي لبت شد خيال مي بستم
كه قطره اي ز زلالش به كام ما افتد
خيال زلف تو گفتا كه جان وسيله مساز
كز اين شكار فراوان به دام ما افتد
ز خاك كوي تو هردم كه دم زند حافظ
نسيم گلشن جان در مشام ما افتد
به نا اميدي از اين در مرو بزن فالي
بود كه قرعه دولت به نام ما افتد
حضرت حافظ

۱ نظر:

علیرضا گفت...

خیلی لذت بردم یادی هم از حافظ کردید. ولی بیت آخرش و یکی مونده به آخرشو جا به جا هم فکر کنم گفتن.

مصرع شبي كه ماه مراد از افق طلوع كند رو بعضی ها شبی که ماه مراد از افق شود طالع نوشتن. در هر حال با این تیکش حال کردم چون موقعی که می خوندمش شب بود و لب پنجره بودم هرچند معنیش بالاتر از این حرفاست.

به جای ملوك را چو ره خاكبوس اين در نيست بعضی ها اینم گفتن به بارگاه تو چون باد را نباشد بار.

ا